اهل دانشگاهم!
دیگه چه خبر؟
مخصوص دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد پزشکی تهران ورودی مهر سال 87
درباره وبلاگ


سلام دوستان عزیز وبلاگمون هنوز نوپاست و شما هم باید کمکمون کنید تا یک وبلاگ پر محتوا و عالی داشته باشیم. اخبار کلاس ها و دانشگاه هم تا حد امکان به روز در آن قرار می گیرد.
یک شنبه 3 مهر 1390برچسب:, :: 18:44 :: نويسنده : رومینا باقری.راضیه رضایی

اهل دانشگاهم !
پیشه ام گپ زدن است. wub
گاه گاهی هم می نویسم تکلیف،می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانی است،
دلتان تازه شود – چه خیالی – چه خیالی sleeping
می دانم که گپ زدن بیهوده است.
خوب می دانم دانشم کم عمق است.

اهل دانشگا هم،
قبله ام آموزش ، جانمازم جزوه ، مُهرم میز notworthy
عشق از پنجره ها می گیرم.
همه ذرات مُخ من متبلور شده است. blushing
درسهایم را وقتی می خوانم
که خروس می کشد خمیازه
مرغ و ماهی خوابند. yawn

استاد از من پرسید : چند نمره ز من می خواهی ؟
من از او پرسیدم : دل خوش سیری چند ؟ confused1
پدرم استاتیک را از بر داشت و کوئیز هم می داد.

خوب یادم هست
مدرسه باغ آزادی بود.
درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب sleeping
امتحان چیزی بود مثل آب خوردن.
درس بی رنجش می خواندم.
نمره بی خواهش می آوردم.
تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می کردند
و کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت. confused1
درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود. innocent
کم کمک دور شدیم از آنجا ، بار خود را بستیم.
عاقبت رفتیم دانشگاه ، به محیط خس آموزش ،
رفتم از پله دانشکده بالا ، بارها افتادم. wallbash

در دانشکده اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت.
من کسی را دیدم که از داشتن یک نمره۱۰دم دانشکده پشتک می زد. blink
دختری دیدم که به ترمینال نفرین می کرد.
اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت. sweatdrop
اتوبوسی دیدم کسی از روزنه پنجره می گفت «کمک»! surrender
سفر سبز چمن تا کوکو،
بارش اشک پس از نمره تک،
جنگ آموزش با دانشجو، boxing
جنگ دانشجویان سر ته دیگ غذا،
جنگ نقلیه با جمعیت منتظران،
حمله درس به مُخ،
حذف یک درس به فرماندهی رایانه،
فتح یک ترم به دست ترمیم،
قتل یک نمره به دست استاد، surrender
مثل یک لبخند در آخر ترم،
همه جا را دیدم.

اهل دانشگاهم!
اما نیستم دانشجو. blushing
کارت من گمشده است.
من به مشروط شدن نزدیکم، گریه کردن

آشنا هستم با سرنوشت همه دانشجویان،
نبضشان را می گیرم
هذیانهاشان را می فهمم،
من ندیدم هرگز یک نمره۲۰، whistling
من ندیدم که کسی ترم آخر باشد
من در این دانشگاه چقدر مضطربم.

من به یک نمره ناقابل۱۰خشنودم wub
و به لیسانس قناعت دارم.
من نمی خندم اگر دوست من می افتد. biggrin
من در این دانشگاه در سراشیب کسالت هستم.
خوب می دانم کی استاد کوئیز می گیرد
اتوبوس کی می آید،
خوب می دانم برگه حذف کجاست.

هر کجا هستم باشم،
تریا،نقلیه،دانشکده از آن من است. wub
چه اهمیت دارد، گاه می روید خار بی نظمی ها

رختها را بکنیم ، پی ورزش برویم،
توپ در یک قدمی است
و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است !
و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.
و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!
و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم! blushing

و بدانیم اگر نقلیه نبود همگی می مانیم
و نترسیم از حذف و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم.
و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم
و نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نیست Jumpy
و اگر هست چرا یخ زده است.
بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم.
کار ما نیست شناسایی مسئول غذا،
کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی،
پیوسته شناور باشیم wub wub wub.


 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







ورود اعضا: